یادداشت هجدهم

ساخت وبلاگ
امروز تولد دخترک ماست! دخترم چهار سالش تموم میشه و وارد پنجمین سال زندگیش میشه ...از صبح یه جوریم....یه حس غریبی دارم ...نگاش میکنم و میبوسمش...باهاش بازی میکنم و میخندم...براش یه نقاشی قشنگ کشیدم و زدیم به دیوار اتاقش .یه حس شادمانی توام با غمی دارم.نمیدونم چرا.به روزای اول تولدش فک میکنم.یا نه به روزهای بارداری.به تولدش.نشستنش.راه افتادنش.دندون دراوردنش.دویدنش.بزرگ شدنش....چ زود گذشت.دلشوره ی روزهای اینده اش رو ندارم.چون مطمینم خدا همیشه هست و مواظبمونه.فقط نگران تربیت و خوب بزرگ شدنشم.نگران سوالاتی که داره و برای خیلیاشون جوابی ندارم.نگران چیزای زیادی هس یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 26 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 13:48

روزهام میگذرن.اونم چ گذشتنی و با چ شتابی.انگار سگ افتاده دنبالشون! دو سه روز گذشته زیاد رو به راه نبودم.هم بخاطر خودم و هم بخاطر رفتارای آقای میم.نمیگه چشه.فقط میره تو خودش.و اینکار و سرحال نبودنش منو دیوونه میکنه.امروز دیگه زدم به بی خیالی.نمیگی نگو.خوب نمیشی نشو.نوشتن از حس های بد دردی ازم دوا نمیکنه.بنابراین دیگه چیزی نمینویسم. رژیمم خوب پیش میره.راضیم.خوردنم اصولی تر و محتاطانه تر شده.گرچه خطا هم داشتم تاحالا.پیاده روی رو هم روزی نیم ساعت انجام میدم.خیلی خوبه.تو این هوای خنک پاییزی...جالب اینه که هنوز نه اولش و نه الان خودمو وزن نکردم.نمی بری؟ نبر ! ل یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 21 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 14:07

""دل نوشته""

ادامه مطلب
یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت: 3:26

١/این روزها بی حوصله و کسلم.میدونم که یه مقداریش به رفتارهای همسر برمیگرده وبهش هم گفتم... ٢/بعضی وبلاگای زن و شوهر ها رو میخونم که همش دارن از هم تعریف میکنن وهمش قربون صدقه.تعجب میکنم.همه تو زندگیشون یه مشکلاتی دارن.شایدم اینا مثبت,نگاه میکنن به,همه,چیز و فقط چیزای خوب,زندگیشون رو مینویسن.شایدم واقعا مشکلی تو زندگیشون ندارن! ٣/ بعضی روزا دخترا بیدارن و وقتی من مشغولم یا حواسم نیست یهو نگاه میکنم میبینم یه گوشه ای افتادن و خیلی معصومانه غرق خوابن! عاشق این لحظه هام... ۴/امروز تصمیم گرفتم یه غذایی که قبلا بهش فک کرده بودم درست کنم برای نهار.کلی زحمت هم کش یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 22 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:25

میخوام بنویسم این روزا رو که یادم نره.که یه روزایی که حالم خوب نیست همش غر نزنم.نگم چرا همش اینجوری هستیم.که یادم نره زندگی معجونیه از روزهای خوب و بد... یکشنبه شب بچه ها رو بردیم پارک کلی بهشون خوش گذشت.کلی گشتیم.توی یه هوای خنک که به جای شهریور بیشتر بوی پاییز میداد.دیروزم رفتیم روستای مادریم.خونه پدربزرگم.خیلی وقت بود نرفته بودیم.هوای خنک.درختای سرب فلک کشیده.اب روان.کلی خاطرات بچگیم زنده شد.ولی از سکوت و خلوتیش هم دلم گرفت.بیست سال پیش اینجا پر از هیاهو وسروصدای بچه ها بود.ولی الان همشون بزرگ شدن و رفتن دنبال سرنوشتشون و دیگه سال به ماه هم همبازیهای یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 28 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:25

امروز صبح خوبی نداشتم.از ۵بیدار شدم.صبحونه اقای پدر رو اماده کردم.ایشون خورد و رفت سرکار.بعد من دیگه نتونستم بخوابم.خیلی سردرد و حالت تهوع داشتم.دیگه خواب رفتم و هشت و نیم با بچه ها بیدار شدم.صبحونه شونو دادم.همین که گوشیمو برداشتم دیدم کلی پیام از خواهرم تو گروه خونوادگیمون اومده.خبرای بدی بود از زندگیش.همینجور اشکام شرشر میریخت.دستام یخ کرده بود.دیگه زنگ زدم با بقیه خواهرا رفتیم خونه مامانم.اونا هم خیلی ناراحت شدن.یک ساعتی حرف زدیم و بعد اومدم خونه.الانم گیج و منگم.حوصله ی هیچ کاری رو ندارم.نمیدونم اخرش چی میشه.دعامون کنید... یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 30 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:25

امروز ١۵شهریوره و این یعنی اینکه نصف شهریور هم گذشت ومن اصلا نفهمیدم چ جوری! روزهام دارن با سرعت نور سپری میشن.البته آرام و یکنواخت.و من این یکنواختی رو دوست ندارم.ذهنم پریشونه.نمیدونم چرا و نمیتونم کنترلش رو بدست بگیرم.یه لحظه هایی بی دلیل دلشوره میگیرم.از یه حرف کوچیک.زندگیم خوبه. با آقای پدر خوبیم.گاهی از هم دلخور میشیم.ولی خیلی کوتاهه. الان دیگه بعد چند سال تموم اخلاقای خوب و بد همدیگه رو میدونیم.واین خیلی کمک میکنه. میخوام به یه ثبات روحی برسم.راه رسیدن بهش رو میدونم.فقط نمیدونم چ جوری و از کجا شروع کنم.دوتا هدف مهم الان تو ذهنمه که باید بهشون برسم یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 23 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:25

این روزا خوبم به لطف خدای مهربون.چندباری میخواستم بنویسم ناخوداگاه سرگرم خوندن نوشته های دیگران شدم و وقت گذشت.بچه ها نیستن و من تو خونه تنهام.نمیدونم چ مرضی یه که همش میخوایم جای دیگران باشیم.خودم بارها شده وقتی یکیو دیدم پیش خودم گفتم کاش من این شرایطو داشتم کاش من جای اون بودم.با اینکه میدونم همه چیز به قشنگی اون چیزی که ما از بیرون زندگی دیگران میبینیم نیست.ولی خوب آدمه دیگه.دلش همه چی میخواد.اینجا دوست دارم خودم باشم.همینی که هستم.نه اینکه تظاهر کنم به چیزایی که خودم دوس ندارم.برای اینکه بقیه خوششون بیاد.من یه زن معمولی ام.یه مادر و یه همسر.زندگی, یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 19 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:25

از  دیروزصبح میخوام بنویسم.جور نمیشد.حالم خوبه شکرخدا.مراسم یکشنبه به خوبی برگزار شد و خوش گذشت بهمون.از امشب هم که ساعتا برمیگردن عقب برای من خیلی بهتر میشه و بدو بدو هامون کمتر میشه.خیلی وقته میخوام شبا زود بخوابم و صبح ها زود بیدار شم ولی تا دور خودمون میچرخیم ساعت میشه دوازده و صوبا هم با خستگی بیدار میشم همیشه.ماه مهر رو خیلی دوست دارم.هم سالگرد ازدواجمون هست و هم تولد دخترم.از اینکه نمیتونم این غول غذا و هله هوله رو مهار کنم خیلی از دست خودم خسته ام.تصمیم گرفتم هرچقد بشه روزه بگیرم.چون چهار پنج سال گذشته بخاطر مشکلاتی که داشتم روزه نگرفتم. هم قضا یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 25 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:25